نویسنده: صفوی (بخش دوم)
محمد حسین ریاحی (1)


 

چکیده:

بی شک یکی از ادوار مهم و مؤثر در تمدن ایران اسلامی، به ویژه رشد و توسعه تشیع امامیه در ایران عصر صفویه است. اهتمام و اعتنا به موقوفات در این زمان بسیار قابل توجه است و این موضوع در ابعاد مختلف، به ویژه امور مذهبی، فرهنگی و اجتماعی محسوس و چشمگیر است. کتاب در باب اوقاف صفوی با ارائه مقالات متعدد بر آن بوده که گستردگی وقف را در این دوران متذکر شود؛ از این رو در مقالات دوازده گانه خود به توضیح موضوع پرداخته، در این زمینه، با استناد به منابع و متون تاریخی و اسناد به نتایجی دست یافته است. مقاله حاضر به تبیین و توضیح مطالب و محتوای اثر مذکور پرداخته است.
در شماره پیشین، پس از مقدمه ای در توضیح اثر، به معرفی سه مقاله از آن پرداختیم و هم اکنون ادامه مباحث ارائه می گردد.

کلید واژه ها:

وقف، موقوفات، آثار وقف، جایگاه وقف، عصر صفوی
مقاله چهارم تحت عنوان: «شیوه اداره مدارس براساس وقف نامه ها در دوره صفوی» تألیف شده است.(2) در این باره در ابتدای مقاله آمده است:
در خصوص شیوه اداره مدارس در منابع دوره صفوی کمتر ذکری به میان آمده است و حتّی کتاب فرائد القوائد در احوال مدارس و مساجد، که از عنوان انتظار می رود حاوی اطلاعات مفیدی در این مورد باشد، هیچ گونه اطلاع ارزشمندی در اختیار قرار نمی دهد. اگر اسناد وقف نامه ها نبودند، تنها منبع قابل اعتنا در این مورد، سفرنامه ها بود که مختصر اطلاعاتی در این باره ارائه کرده اند.
به هر حال وقف نامه های مدارس اگر چه به منظور دیگری تنظیم شده اند، امّا تنها منبع معتبری هستند که در حین بیان شیوه مصرف درآمد موقوفه و بیان شرایط وقف، گاه مواردی از نحوه اداره مدارس، شیوه جذب طلّاب، شرایط تحصیل و غیره نیز بیان کرده اند که این موارد می تواند ما را در شناسایی شیوه اداره مدارس رهنمون سازد.
از میان 136 وقف نامه موجود از دوره صفویه که در بایگانی های اداره کل اوقاف اصفهان، اداره کل اوقاف کرمان، اداره کل اوقاف مشهد و بایگانی اداره اوقاف آستان قدس رضوی نگهداری می شود، آنچه به مدارس تعلّق داشته در این پژوهش مورد استناد قرار گرفته است. همچنین از تعدادی از وقف نامه های مدارس که پیش از این توسط محقّقان به زیور طبع آراسته شده، با ذکر محل چاپ آنها، بهره گرفته شده است. به طور کلّی، دو رکن اصلی هر مدرسه، آموزش دهنده و آموزش گیرنده است. در اینجا سعی شده است تا براساس اطلاعات به دست آمده از وقف نامه ها، شرایط و جایگاه هر یک از آنان در مدرسه روشن شود؛ و از آنجا که این دو گروه برای انجام فعالیت های خود نیازمند به کتاب و کتابخانه هستند، اطلاعاتی را که وقف نامه ها در باب کتابخانه های مدارس در اختیار گذاشته اند، بیان شده است. همچنین در مورد شیوه اداره مدرسه و نیز تنظیم درآمدها و مخارج آن سخن گفته شده است.(3)
از دیر مقالات کتاب در باب اوقاف صفوی، نوشته ای است با عنوان «چهار وقف نامه از مدارس دوره صفوی» که این چهار مدرسه عبارتند از: مدرسه جده کوچک، مدرسه جده بزرگ، مدرسه کاسه گران (حکیمیه) و مدرسه نیم آورد.
مؤلف علاوه بر ذکر ویژگی های وقف نامه هر کدام از مدارس مذکور، به متن وقف نامه آنان نیز اشاره داشته است و از جمله در برخی موارد دقیقاً رقبات و املاک وقف شده برای این نهادهای آموزشی را ذکر کرده است. از جمله می توان مدرسه جده کوچک را مثال زد که دقیقاً دکاکین و اشتغالات آن زمان مغازه ها را نیز بیان کرده است.
ضمن اینکه نوع مصارف عواید این موقوفات هم در برخی از متون وقف نامه ها ذکر شده است، بسیاری از این اسناد وقفی به ویژه اسناد مربوط به نهادهای آموزشی مهر بزرگان، علما و دانشمندان زمان خود را دارد. چنان که امور وقفی مدارس نیز تحت نظارت آنان قرار داشته است.(4)
تعامل نهاد روحانیت و نهاد وقف نیز از جمله مطالب مندرج در کتاب در باب اوقاف صفوی است. نویسنده پس از اظهار مطالبی در این موضوع نتیجه گیری کرده و چنین آورده است:
می توان چنین استدلال کرد که نهاد وقف و رشد موقوفات در دوره صفویه باعث تکوین و تحکیم جایگاه سیاسی و اجتماعی روحانیت شیعه در این دوره شد؛ چرا که هم استقلال مالی آنان را تقویت کرد و در واقع آنان را از نفوذ حاکمیت رهانید؛ و هم آنان با به دست گرفتن مشاغل سیاسی مهم مانند صدارت ـ که نظارت وسیعی بر اقشار مختلف روحانی و بالطبع بر مردم داشت ـ توانستند در جامعه جایگاه اجتماعی والایی کسب کنند و از این طریق نفوذ بیشتری را بر اداره موقوفات اعمال نمایند.
همچنین کثرت موقوفات به ویژه موقوفات مدارس، رفاهی برای مدرسان و طالبان علم فراهم کرد و آنان را تا حدّی از دغدغه های طلب معاش رهانید؛ و این امر علاوه بر آنکه باعث جذب بیشتر جوانان با استعداد به تحصیل علوم دینی شد، این امکان را فراهم کرد تا آنان با فراغ بال به مطالعه و علم آموزی بپردازند که در نهایت پیشرفت علوم مذهب شیعه و نیز گسترش طبقه روحانی را به دنبال داشت.
یکی از مسائل قابل توجهی که در این اثر بدان پرداخته شده و در حقیقت هفتمین مقاله مجموعه را تشکیل می دهد، موضوع «تشیع و وقف در عصر صفوی» است که نمایانگر کارآیی وقف در گسترش مذهب تشیع و نیز آموزش های شیعی و نهادهای آموزشی آن در عهد صفویان است.
نویسنده نیز با توجه به اهمیت وقف در تعمیم فرهنگ شیعی و کمبود تحقیقات در این زمینه مطالبی را آورده و در مقدمه مطالبی را ذکر کرده، می نویسد:
به طور کلی نهاد وقف و کارکردهای آن در جامعه از موضوعات مهمی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این نهاد با در دست داشتن امکانات مالی بسیار و نیز دارا بودن صبغه مذهبی جایگاه ویژه ای در جامعه داشته و می توانسته تأثیرات دیرپا بر جامعه بگذارد. از این روی بررسی و پژوهش در مورد این نهاد و کارکردهای آن می تواند پژوهشگران را به شناخت دقیق و جامع تر تاریخی فرهنگی و اجتماعی رهنمون سازد.(5)
بنا بر شواهد و قراین تاریخی، از یک سو عصر صفویان از دوره هایی است که نهاد وقف در آن گسترش بسیار یافت و این گسترش خود بر سایر جنبه های اجتماع تأثیری مستقیم یا غیر مستقیم گذاشت؛ و از دیگر سوی در این عصر شاهد رسمیت یافتن تشیع و سپس گسترش و رواج چشمگیر آن هستیم. از این روی این سئوال مطرح می شود که نهاد وقف بر گسترش تشیع در ایران چه تأثیری داشته است؟ و به دنبال این پرسش، فرضیه ارائه شده آن است که گسترش موقوفات خاص شیعه، بر روند گسترش تشیع در ایران تأثیر داشته است.
به هر حال پس از اینکه تشیع در ایران آیین رسمی شناخته شد، طبیعی بود که می بایست کوششی برای اشاعه آن صورت گیرد و البته این کار به انحاء مختلف انجام شد و در نهایت اکثریت جمعیت ایران به تشیع گرویدند. اگر بپذیریم که شاه اسماعیل دوم تلاشی برای بازگرداندن ایران به آیین تسنّن کرد، باید نقش تشیع غالب را در سقوط او در نظر بگیریم.(6)
شواهد نشان می دهد که کلیه پادشاهان صفوی در اشاعه آیین اثنی عشری کوشا بوده اند و یکی از راه های اشاعه، وقفیانی بود که جنبه های تبلیغاتی برای این آیین را داشت. یعنی موقوفاتی که برای انجام مراسم مذهبی، تعلیم و تربیت داعیه داران مذهب و سایر مؤسسات مذهبی وقف شده بودند.
کارکرد این موقوفات با سیاست دینی حکّام صفوی هماهنگ بود و خود آنان و عمّالشان احتمالاً با توجه به این سیاست ها مبادرت به این گونه موقوفات می کردند، اما می توان تصوّر کرد که برخی از واقفان که تنها برای کسب ثواب اقدام به وقف می کردند، از تأثیرات جانبی آن بی اطلاع بودند،(7) البته همه آنها مایل به اشاعه آیین تشیع بودند، ولی شاید از راهکارهای آن چندان اطلاع نداشتند و خود می دانستند که در روند گسترش تشیع در ایران چه گام های اساسی و مهمی برداشته اند. اگر چه تلویحاً و به عنوان یک آرزوی قلبی موقوفه خود را عاملی برای اشاعه اسلام می خواندند.(8)
البته مسأله ثبات سیاسی را نیز که در دوران صفویه پدید آمد نباید فراموش کرد . این ثبات طولانی مدّت زمینه ای مناسب برای توسعه و گسترش بسیاری از نهادهای اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایجاد کرد که بدون آن تصور گسترش وقف محال به نظر می رسد. در سایه امنیت و آسایش این دوره بود که اقتصاد رونق گرفت، تجارت فعّال شد و هنر و معماری شکوفا گشت و در نهایت در سایه همین آرامش بود که فرصتی برای امور فرهنگی و از جمله وقف اموال برای اشاعه آیین تشیع حاصل آمد که خود تقویتی عظیم از دولت صفوی بود.
این مدّعا با نگاهی به وقف نامه ها و تاریخ تراکم موقوفات به آسانی ثابت می شود. از لحاظ زمانی هر چه از دوره اولیه صفوی، که زمان کشورگشایی ها و معارضه با همسایگان خارجی و یاغیان داخلی است، فاصله می گیریم، بر تعداد موقوفات افزوده می شود؛ و در نهایت تراکم عمده وقف را در سال های پس از 1000 ق که دوران تحکیم و تثبیت است شاهد هستیم.
همچنین در تبیین این مطلب در مقاله مذکور دو جدول تنظیم شده که تقریباً از اوائل دوره صفوی تا پایان آن، تعداد وقف نامه های هر دهه را نشان می دهد؛ و در جدول دیگر نیز جدول مصارف کلی وقف را عرضه می کند.(9)
از جمله موارد قابل ذکر این مقاله تأثیر موقوفات بر گسترش تشیع در ایران است که در آن به شیوه های شاهان و حاکمان آن دوره در این مسئله اشاره رفته است. مؤلف معتقد است صفویان سعی داشتند از راه های دیگری به جز زور حاکمیت خود را پابرجا بدارند. وی در این باره آورده است:(10)
شاید شاهان صفوی با آگاهی و درایت از این مسأله، خود از پیشگامان جایگزینی شیوه های فرهنگی به جای اعمال زور بودند. حدّاقل می دانیم که آنان در وقف اموال خود برای امور فرهنگی ـ مذهبی نقش اوّل ایفا کردند. شاه عباس اول با سیاست بسیار هوشیارانه خود، که حتی انگشتری در دست خود را وقفی اعلام داشته بود،(11) خطوط فرهنگی ـ مذهبی کشور خود را به گونه ای روشن ترسیم کرد که نه تنها تا پایان این خاندان، که هنوز هم تأثیرات آن در جامعه به خوبی آشکار است.
از وقف نامه های به دست آمده و گزارش هایی که در برخی کتب وجود دارد می توان چنین استنباط کرد که خاندان شاهی تلاشی معنی دار در وقف اموال جهت امور مذهب وجود داشته است. قاضی احمد قمی ضمن بیان حوادث سال 969 ق که سال درگذشت شاهزاده مهین بانو ملقّب به شاهزاده سلطانم، دختر کوچک شاه اسماعیل است، به ستایش رفتار پسندیده وی پرداخته و به موقوفات او برای «چهارده معصوم» نیز اشاره کرده است.(12) عبارتی که گاه در میان موقوفات دیده می شود و شاه عباس به چنین وقفی معروف است.
همچنین سید حسین استرآبادی در کتاب از شیخ صفی تا شاه صفی از موقوفات مادر شاه اسماعیل دوم گزارش داده است.(13)
ادامه تحصیل، رسیدن به مقامات عالی اداری و مذهبی، وصلت با خاندان های برجسته، کسب اعتبار در جامعه، همه و همه در گرو پیروی از اعتقادات و باورهای مورد قبول جامعه بود که خط و خطوط آن نیز به روشنی از سوی حاکمان ترسیم شده بود. این بدان معنا نیست که جامعه در درون خود هیچ تنشی را شاهد نیست و با سیاستی که درصدد یک سویه کردن آن است به مسیر دلخواه در حال حرکت است، بلکه در همین دوره تنش های بسیاری را میان گرایش های فکری تشیع شاهدیم،(14) تنش هایی که گاه در پی آن افرادی از سوی مخالفان خود به کفر و الحاد متهم شده اند، امّا آنچه هست تنش ها، دیگر مانند دوره آغاز این حکومت میان اهل تسنّن و تشیع نیست، بلکه بیشتر در درون جامعه یکسان شده شیعی مذهب است.
از این مسأله شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که تشیع به عنوان مذهب غالب توانسته است در تمامی سطوح جامعه نفوذ کند. اینجا این سؤال مطرح است که چگونه این نفوذ میسّر شده است. احتمالاً اگر عوامل تبلیغات فرهنگی را نادیده بگیریم یا بخواهیم از کنار آن به سادگی گذر کنیم دچار اشتباه شویم. به نظر می رسد کارسازترین عامل، که حتّی برکارآیی شمشیر قزلباش شاه اسماعیل هم برتری داشت، همین عوامل فرهنگی است. این عوامل فرهنگی در طی حکومت صفویان بطور مرتّب و مستمر با حمایت های خاندان شاهی و بزرگان دین و دولت در جامعه ایرانی تأثیرات خود را بر جای گذاشتند.(15)
موقوفات با کارکردهای فرهنگی ـ مذهبی خود یکی از کارسازترین راه های نفوذ فرهنگی را در جامعه فراهم ساختند. اگر به تنوّع موقوفات توجه کنیم تقریباً در همه جنبه های گوناگون اثری از وقف را شاهد هستیم. مساجد، مدارس، حمام ها، آب انبارها، کاروانسراها، شفاخانه ها، سقاخانه ها، مزارات، دارالایتام ها، نوانخانه ها و غیره، همه و همه از یک سو جنبه هایی از وقف را در خود جای داده اند و از دیگر سو با زندگی روزمره مردم سر و کار دارند. هر کسی به هر کجا که می رود و به هر سو که می نگرد نه تنها جنبه هایی از وقف و موقوفات را می بیند، بلکه آن را کاملاً احساس می کند، با آن خو می گیرد و سپس به آسانی جنبه های تبلیغی آن را بر خود می پذیرد.
جدولی نیز که بر اساس اسناد وقفی سه شهر اصفهان، کرمان و مشهد تنظیم شده است میزان موقوفات برای هر یک از موارد فوق را نشان می دهد.(16)
موارد متفرقه ای که در اینجا مورد نظر است عبارتند از: مورد وقف بر تعمیر حمّام، یکی در اصفهان و دیگری در اسناد آستان قدس. ساخت و نگهداری سقاخانه، دو مورد در اسناد اصفهان و یک مورد در اسناد آستان قدس. سه مورد وقف بر خانقاه، دو مورد وقف بر فقرا، یک مورد وقف برای آزاد کردن برده، که در زمره اسناد اصفهان است.
سه مورد وقف بر دارالشفاء و بیماران که دو سند در آستان قدس و یک سند در اصفهان موجود است؛ و مواردی مانند: وقف برای استنساخ کتب احادیث و تفاسیر، وقف برای کوک کردن ساعت حرم امام رضا (ع)، وقف برای ساخت رباط، کاروانسرا، بقعه، پل و همچنین وقف جهت شربت خانه حرم امام رضا (ع)، از موارد نادری است که در این وقف نامه ها دیده شده است.(17)
اما به طور کلّی با توجه به آمار نوع مصرف موقوفات این نتیجه به دست می آید که بیشترین موقوفات در جهت تبلیغات مذهبی قرار داشت. در مرحله اول وقف بر مزار امامان و امامزادگان (شصت مورد) بیشترین موقوفات را به خود اختصاص داده است. وقف جهت روشنایی، فرش و مرمت بناهای مذهبی با 36 مورد پس از آن قرار دارد. وقف جهت مدارس (24 مورد) پس از آن مهم ترین نوع مصرف موقوفات است. سپس وقف بر تعزیه داری و زوّار هر یک با 14 مورد وقف بر مساجد با 12 مورد، همگی در زمینه اهداف مذهبی ـ تبلیغی قرار دارند، به طوری که با دیگر موقوفات نه از نظر تعداد و نه از نظر ارزش موقوفه قابل قیاس نیستند.(18)
از دیگر مسائل مطرح شده در این مقاله یکی تأثیر نهاد آموزش دینی بر گسترش تشیع در ایران است و دیگری نقش تشیع در گسترش و جهت دهی به موقوفات، که در این مورد اخیر نویسنده بر این اعتقاد است که: رسمیت یافتن آیین تشیع در ایران دوره صفویه، در اندک مدتی توانست موقوفات را جهت دهد. در واقع در این دوره موقوفاتی که به مذهب شیعه اختصاص داشت رشد چشمگیری کرد.(19)
همچنین اعتقاد مؤلف بر آن است که: نهاد وقف سیاست شاهان صفوی را تقویت کرد و بر آن مهر تأیید زد و شاهان و دولتمردان صفوی نهاد وقف را استحکام بخشیدند و به آن عظمت دادند. در واقع نهاد وقف جزء جداناشدنی سیاست مذهبی این خاندان به حساب می آمد. سیاستی که دگرگونی های فرهنگی ـ مذهبی بسیاری را برای جامعه به ارمغان آورد.
تأثیرات فرهنگی ـ مذهبی نهاد وقف در دوره صفوی به حدی عمیق و استوار بود که هنوز پس از چند قرن آثار آن به روشنی هویداست.(20)
هشتمین مقاله این مجموعه مقالات (در باب اوقاف صفوی) تحت عنوان «کارکرد موقوفات در گسترش مراسم مذهبی دوره صفوی» است. مؤلف در تبیین موضوع در مقدمه مقاله مطالبی را بیان داشته و در خصوص محتوای عنوان آورده است:
شناخت آداب و مراسم مذهبی هر دوره تاریخی کمک بسیاری به شناخت تاریخ اجتماعی آن عصر می کند. از آنجایی که مراسم مذهبی یکی از تجلیات فرهنگ جامعه و بازتاب علایق و اندیشه های مذهبی مردم آن جامعه است، بررسی و پژوهش در این خصوص ما را به درک بهتر تاریخ اجتماعی رهنمون می سازد.
با توجه به آنکه جزئیات مراسم مذهبی و نحوه اجرای آن برای مورّخان هر دوره امری بدیهی و شاید روزمره تلقی می شده است، کمتر می توان در منابع تاریخی نشانی از آن به دست آورد. بیشترین حجم اطلاعات ما از زمانی است که سیّاحان خارجی دیده ها و شنیده های خود را برای گزارش به مردم کشور خویش به رشته تحریر درآورده اند، امّا اطلاعات آنان نیز تنها حول محور چگونگی برگزاری این مراسم و در واقع نماد بیرونی آن است و کمتر می توان اطلاعاتی از میزان هزینه تخصیص یافته به این مراسم و نیز دلایل توسعه و گسترش آن به دست آورد.
یکی از معدود منابع که اطلاعات ذی قیمتی در این خصوص به دست می دهد اسناد وقفی است که مستقیماً جهت وقف امور مذهبی از جمله برگزاری مراسم مذهبی یا زیارات اماکن متبرکه تنظیم شده اند.
از دوره صفویه که دوره پررونق وقف است اسناد وقفی بسیاری جهت امور مذهبی باقی مانده است که می توان با بررسی آنها اطلاعاتی در مورد مراسم مذهبی در این دوره و نیز جایگاه این مراسم در فرهنگ جامعه ایران آن روز به دست آورد.
در اینجا مراد ما از مراسم مذهبی کلیه مراسم مربوط به اعیاد مذهبی، مراسم عزاداری و سفرهای زیارتی است؛ و از آنجایی که توسعه بناهای مذهبی و به ویژه توجه به ساخت و مرمّت مزار امامان و امامزادگان با توسعه سفرهای زیارتی بی ارتباط نیست، به طور مختصر به این مورد نیز پرداخته شده است. پژوهش مقاله مذکور براساس اسناد وقفی شهرهای اصفهان، کرمان و مشهد تنظیم گردیده است.(21)
مطالب مندرج در این نوشتار در باب مراسم و اعیاد مذهبی، حمایت موقوفات از مراسم عزاداری، افزایش سفرهای زیارتی با حمایت موقوفات، توسعه بناهای مذهبی تحت حمایت موقوفات، وقف بر تعمیر و مرمت بنا، وقف بر روشنایی، وقف برای خوش بو کردن اماکن، وقف بر خدّام، وقف بر فرش، وقف بر تأسیسات جانبی، وقف بر سقاخانه حرم، وقف بر دارالشفاء، وقف بر اطعام زائران و وقف بر موارد استثنایی است.
به هر حال هر چه بر تعداد موقوفات افزوده شد، به طور مستقیم و غیرمستقیم سهم اماکن مذهبی نیز افزایش یافت. مبالغ بسیاری هم که وضیع و شریف بر اماکن مقدّسه به ویژه عتبات عالیات و مشهد امام ثامن (ع) وقف کرده اند، هم گویای میزان علاقه و توجه اقشار مختلف جامعه به این اماکن است و هم گویای ارزش های رایج زمان خود می باشد.
گسترش آداب و مراسم مذهبی خاص شیعه در جامعه دوره صفویه به گسترش آیین تشیع کمک بسیار نمود و در واقع یکی از راه های فرهنگی تبلیغ و ترویج فرهنگ تشیع در میان اقشار مختلف مردم همان اشاعه آداب و مراسم مذهبی بود که آن نیز به کمک موقوفات میسّر شده بود. روضه خوانی که شاید زمانی نه چندان دور از این دوره نمی توانست به طور علنی برگزار شود، اینک جزو جدایی ناپذیر برنامه های تمام مراکز آموزشی شده و در واقع با زندگی روزمره مردم عجین شده بود. مراسم مذهبی با حرارت تمام در شهرهای مختلف کشور برگزار می شد که در نهایت تثبیت تشیع را به عنوان مذهب رسمی کشور به دنبال داشت.(22)
تأثیرگذاری بانوان و نقش و اهمیت آنان در فرهنگ اسلامی به ویژه تشیع، با رسمیت یافتن این مذهب در ایران و شهرهای آن در عهد صفوی محسوس و قابل توجه است که یک نمونه آن آثار موقوفه بسیاری است که از زنان آن دوره در شهرهایی چون اصفهان هنوز هم پا برجاست.(23)
مقاله نهم مقاله خانم دکتر نزهت احمدی در مجموعه مقالات در باب اوقاف صفوی تحت عنوان «زنان واقف در پایتخت صفوی» است. وی علاوه بر تنظیم جداولی که وقف نامه های بانوان اصفهان آن دوره را نشان می دهد، به زمان وقف، نام واقف و مصرف وقف نیز در آن اشاره داشته است. مؤلف در تبیین نقش زنان آن دوره در مسئله وقف و در اسناد آن آورده است:
مسأله زنان و نقش آنان در جامعه از موضوعاتی است که منابع متقدّم غالباً از ذکر آن خودداری کرده اند و کمتر می توان در خصوص وضعیت زنان در جامعه سخنی در منابع یافت. حال اگر بخواهیم نقش زنان را در امر وقف در دوره صفویه بررسی کنیم، با مشکلی مضاعف روبرو خواهیم بود. از این روی، این مقاله با محور قرار دادن اسناد وقفی سعی کرده تا به اطلاعات جدیدی در خصوص نقش و جایگاه زنان در گسترش وقف در دوره صفویه، دسترسی پیدا کند.
در مقاله حاضر، وقف نامه های موجود از بانوان دوره صفوی در شهر اصفهان را از میان سایر وقف نامه های این دوره جدا کرده ایم و بر آن بوده ایم که با جمع بندی آنها، اطلاعاتی در خصوص زنان واقف در اصفهان دوره صفوی به دست آوریم.
در اینکه اصفهان دوره صفوی شهری سرشار از موقوفات است، هیچ گونه شکی وجود ندارد، امّا اینکه واقفان این موقوفات چه کسانی بودند و از وقف خود چه هدفی را دنبال می کردند، جای سخن بسیار دارد. در واقع هدف از این پژوهش مشخص کردن میزان مشارکت زنان در کارهای عام المنفعه در دوره صفویه با تکیه بر اسناد وقفی است.
می خواهیم روشن کنیم تا چه اندازه این زنان به مسائل اجتماعی علاقه مند بودند و تا چه میزان برای شرکت در امور اجتماعی آزادی عمل داشته اند.(24)
در اینجا با چند پرسش روبرو هستیم، ابتدا آنکه انگیزه های زنان از وقف اموال خود چه بوده است؟ آیا میان نوع مصرف موقوفات آنان با موقوفات مردان تفاوتی وجود دارد یا خیر؟ شمار زنان واقف در چه سال هایی بیشتر است؟ و در نهایت، پایگاه اجتماعی این زنان چه بوده است؟
از نظر ما میان پایگاه اجتماعی و بالطبع توان مالی این زنان و توجه به وقف اموال رابطه ای معنی دار وجود دارد. همچنین آنان در نوع وقف و توجه به امر وقف همان سیاست حاکم بر کل جامعه را دنبال کرده اند. به دیگر سخن، زنان علی رغم دور بودن از فعالیت های اجتماعی، خود را از جامعه جدا ندانسته و در امور عام المنفعه مشارکت فعال داشتند؛ و این مسأله خود گویای آشنایی آنان با سیاست های روز جامعه و احساس مسؤولیت برای پیشبرد این سیاست ها بوده است.
ناگفته نماند که زنان در پی کسب مقبولیت در جامعه بوده اند و سعی داشته اند با وقف اموال، دعاگویان خود را افزایش داده، نامی نیک از خود به یادگار گذارند. (25)
از میان 59 وقف نامه موجود در اداره کلّ اوقاف اصفهان که به دوره صفوی تعلق دارد، تعداد 17 وقف نامه از بانوان این شهر باقی مانده است، یعنی در واقع واقف 29% موقوفات اصفهان در دوره صفویه بانوان هستند. این رقم، بسیار قابل توجه است؛ چرا که نزدیک به یک سوم کل موقوفات را شامل می شود. مواردی که از سوی این بانوان مورد توجه قرار گرفته عبارت است از وقف بر مدرسه (6 مورد)، وقف بر اولاد (3 مورد)، وقف بر حرم امامان و امامزادگان (3 مورد)، البته متأسفانه منابع تاریخی کمتر سخنی در باب زنان و میزان فعالیت های اجتماعی آنان به میان آورده اند، از این رو به درستی نمی دانیم که در آن دوره تا چه حد زنان در امور اجتماعی فعالیت داشته اند. (26)
البته با اطمینان می توانیم اظهار کنیم که زنان و به ویژه زنان شهری ـ البته طبقه مرفه و متوسط (27) ـ دارای فعالیت اجتماعی نبودند. برخی از مشاغل مربوط به زنان هم که به نوعی همکاری زنان را طلب می کرد، یا به دست زنان اقلیت بود و یا زنان رده های پایین جامعه به آن می پرداختند؛ مانند مشاغلی چون پرستاری (28)، مشاطگی. اما با همه این حرف ها، زنان در امور جامعه ـ خواه پنهان و خواه آشکار ـ دستی داشتند و اعمال نفوذ می کردند.
در اسلام حقوق اقتصادی زنان و مالکیت آنان محترم شمرده شده است. یعنی زنان صاحب و مالک دارایی خود هستند؛ خواه آن را به صورت مهریه به دست آورده باشند و خواه از پدر یا همسر به ارث برده باشند، حقّ خرید و فروش دارند و می توانند به میل خویش دارایی خود را خرج کنند، بدون آنکه لازم باشد برای خرج اموال خود جوابگوی کسی باشند. از این روی می بینیم زنان این دوره به ویژه زنان طبقه اشراف که از ثروت زیادی بهره مند هستند به وقف اموال جهت امور مختلف پرداخته‌اند. به درستی از انگیزه های واقعی آنان نمی‌توانیم بحث کنیم؛ همان گونه که از انگیزه واقعی مردان واقف نیز نمی‌توانیم سخنی به میان آوریم. در مورد هر دو گروه نیت های متفاوتی حدّ فاصل کسب ثواب اخروی تا کسب اعتبار دنیوی می تواند وجود داشته باشد، اما آنچه مسلّم است آنان برای موارد مختلفی وقف کرده اند.
دهمین مقاله اختصاص به «دو بنای ماندگار از دو بانوی دربار» دارد که امروزه این دو بنا در بازار بزرگ اصفهان و موسوم به مدرسه جده بزرگ و مدرسه جده کوچک است. این دو بنا هر دو مربوط به ایام سلطنت شاه عباس دوم صفوی است.(29) واقع شدن دو مدرسه مهم عصر صفوی در بازار اصفهان علی رغم جنب و جوش اقتصادی درون بازار، از رونق علمی آن در عصر حاضر نیز نکاسته است. مؤلف مقاله نیز در نتیجه گیری به این مطلب اشاره کرده و آورده است:
از آنچه گفته شد می توان چنین نتیجه گرفت که عامل مکان می تواند در حفظ بنا مؤثر باشد؛ چنان که مدارس و حتی سایر بناهایی که در بازار قرار داشته اند بهتر از همتایان خود در خارج از محدوده بازار از گزند حوادث مصون مانده اند. همچنین شخصیت واقف و اینکه در جامعه مورد بغض و کینه واقع نشده باشد می تواند تا حد زیادی بر تداوم بنای احداث شده بیفزاید.
می توان استدلال کرد که هر چه قیود و شروط درس گفتن و درس آموختن در مدارس دشوارتر بوده، امکان رها شدن مدرسه و نابودی آن نیز افزایش یافته است.
کثرت اراضی، رقبات و مستغلاتی که بر بنایی وقف شده است، همچنین مصون ماندن خود این موقوفات و کاردهی و درآمدزایی آنها در بقای بنا نقش مهمی داشته اند و در واقع حیات بنا به آبادانی آنها وابسته بوده است. گرایش های فکری هر دوره تاریخی هم در نوع و کارکرد بناهای وقفی و نیز شروط واقفان تأثیرگذار بوده است.(30)
یازدهمین مقاله مندرج در کتاب در باب اوقاف صفوی ارائه متن در وقف نامه و تکمله و حواشی آن است که تحت عنوان «دو وقف نامه از دو بانوی عصر صفوی» آمده است. این بانوان هر دو از خاندان های سلطنتی و بزرگان آن دوره بوده و زبیده بیگم و گوهر شاه خانم نام داشته اند. نویسنده مقاله در ابتدای مقاله به ذکر این مسئله پرداخته که : بازخوانی و چاپ اسناد می تواند تا حدّی زمینه را برای پژوهش های تحلیلی فراهم نماید و محققان را حتی المقدور از مراجعه به اصل اسناد که غالباً چندان هم دسترسی به آنها آسان نیست و لازمه صرف وقت بسیار است بی نیاز سازد. همچنین از آنجایی که غالباً محل نگهداری بیشتر این گونه اسناد چندان مناسب نیستند، بازخوانی و انتشار اسناد می تواند مانع نابودی کامل آنها شود.
آنچه در این قسمت از اثر آمده، بازخوانی وقف نامه این دو بانوی ایرانی است که نشان دهنده مطالب متعدد تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی است.
نکته جالب توجهی که وقف نامه گوهرشاد بیگم را از بیشتر وقف نامه ها جدا می سازد آن است که وی، تولیت موقوفه را در صورت انقراض اولاد ذکور این خاندان به اولاد اناث سپرده است. همچنین در پایان وقف نامه، واقفه با خط خود این جمله را نوشته است: «به قصد قربت وقف کردم و به تصرف وقف دادم، تغییر دهنده به لعنت خدا گرفتار گردد».
این نمونه نادری از دستخط یک بانوی ایرانی در دوران صفوی است.(31)
اما آخرین یا دوازدهمین مقاله از مجموعه مقالات در باب اوقاف صفوی مقاله مختصری است تحت عنوان «نجات فرزند انگیزه ای برای وقف» که تحلیلی است بر وقف نامه مادر شاه سلیمان صفوی. از مضمون این وقف نامه و از وقف نامه هایی از این قبیل که جهت نذر تنظیم شده می توان چنین نتیجه گرفت و گفت که: میان موقوفاتی که با انگیزه نذر صورت می پذیرد با آنچه تنها جنبه وقف دارد، دست کم یک تفاوت کلی وجود دارد و آن اینکه در نوع موقوفات نذری، دیگر به باقی گذاشتن نام نیک و احیاناً درخواست ثواب اخروی توجهی نبوده، و عمل وقف تنها تضمینی بوده برای آنچه که در طی نذر درخواست شده است.(32)
می توان چنین استدلال کرد که واقفان از تأثیر کار خود بی اطلاع نبوده اند، اما گویا ادبیات وقف توضیح در مورد جزئیات انگیزه واقفان را بر نمی تافته و تنها با ذکر کلیاتی بدان پرداخته شده است. حذف نام این بانو احتمالاً به دلیل آن است که هدفش از وقف انجام نذر بوده نه باقی گذاشتن نام خود.(33)

نتیجه گیری نقد و ارزیابی:

با توجه به ارائه موضوعات و نگرشی مختصر به محتوای کتاب می توان دریافت که موقوفات در عصر صفوی به دلیل اهتمام سیاست مداران، بزرگان و علما و حتی عامّه مردم انسجام و شکل بسیار خوبی یافت و نظامات خاصی برای آن تعریف شد. اعتقادات و تفکر عمومی چون براساس مذهب، به ویژه تشیع اثنی عشری بنیان یافته بود، باعث رونق وقف و امکانات عام المنفعه بسیار گردید. مدارس کوچک و بزرگ بر همین اساس بنیان یافت و آثار و تألیفات فراوان به وجود آمد و حاصل آن پرورش و رشد عالمان و اندیشمندان به ویژه در عرصه دانش های مذهبی گردید.
علاوه بر بزرگان و پادشاهان و یا صاحب منصبان، سایر اقشار و اصناف نیز در عرصه وقف حضور قابل توجه و محسوسی داشتند و در حقیقت در بسیاری از موارد نقش وقف در کمک و یاری و تعاون محسوس بود. در این صحنه کوچک و بزرگ و زن و مرد نقش داشتند که قطعاً با استناد به مضامین دینی آیات و روایات این مسأله توسعه بیشتری داشت.
امید است با توجه به وسعت موضوعات مربوط به وقف در عرصه پژوهش بتوانیم از تحقیقات بیشتری بهره مند شویم، هر چند که دوران صفوی دوره ای بسیار مبرز خصوصاً در مورد اموری مانند وقف است، لیکن پژوهش هایی از این دست، چه در مورد این سلسله و یا دوران های قبل و بعد از آن می تواند زمینه ای را برای تألیف کتاب هایی درباره تاریخ وقف در ایران فراهم کند.
برخی نکات که به عنوان نقد و پیشنهاد در باب کتاب به نظر رسید عبارتند از:
1.علی رغم اینکه در مقالات، ابعاد مختلف موضوعات وقف در نظر گرفته شده است، اما اگر برخی شهرهای مهم و مؤثر در سلسله صفوی به ویژه دوران اول عصر صفوی در قرن دهم هجری هم مورد توجه بیشتر قرار می گرفت بهتر بود؛ شهرهایی مانند: اردبیل، تبریز و قزوین.
2.وقفیات مربوط به عصر صفوی به ویژه بانوان ایران و شهرهایی مانند اصفهان در این دوره کم نبوده، و علاوه بر مدارس در مکان های دیگر و مؤسسات متعدد آن و یا مکان هایی مانند عتبات، آستان قدس و امامزاده های شهرهایی مانند اصفهان مثل امامزاده اسماعیل مورد توجه بوده است، که از این قبیل مطالب در اثر کم رنگ دیده می شود.
3.میزان وقفیات برخی نهادهای آموزشی عصر صفوی بسیار جالب و قابل توجه بوده و وقف نامه های آن دارای نکاتی ویژه و قابل اعتنا بوده است؛ مانند مدرسه چهارباغ اصفهان، که نویسنده محترم می توانست با استناد به اسناد موجود در باب این گونه نهادهای آموزشی، به طور گسترده به آن بپردازد.
4.درج تصاویری از اسناد وقف و مرتبط با موضوعات مندرج در کتاب و یا عکس هایی از برخی از مکان ها از جمله مساجد، مدارس و یا سایر مؤسسات عام المنفعه و یا مرتبط با موضوع می توانست به کتاب تنوعی بیشتر ببخشد که در اثر مذکور بدان توجه نشده است.

پی نوشت ها :

1.مدرس دانشگاه، مسؤول پژوهشی مرکز «اصفهان شناسی و خانه ملل» و دانشجوی دکتری تاریخ اسلام در دانشگاه اصفهان.
2.این مقاله در صفحات 65 تا 127 کتاب در باب اوقاف صفوی درج شده است.
3.در باب اوقاف صفوی (مجموعه مقالات)، ص 65 و 66.
4.ر. ک: همان، ص 85 ـ 127.
5.همان، ص 138.
6.حسن بیک روملو در این باره می نویسد: «حکم نمود که هیچ کس املاک نخرد و قضاة قباله ننویسند و سیورغال سادات و علماء را قطع نمود و اراده داشت که مردم را به مذهب شافعی درآورد. بنابر آن لشکر قزلباش از وی متنفر شد» (احسن التواریخ، ص 647).
7.برای انجام عمل وقف انگیزه های متفاوتی وجود دارد. کسب ثواب اخروی، مقبولیت نزد عامه و یافتن اعتبار دنیوی، مصون نگه داشتن اموال از مصادره، نجات اموال از تکه تکه شدن و غیره، همه می تواند از انگیزه های واقفان برای انجام عمل وقف باشد.
8.برای اطلاع بیشتر، به اسناد وقفی این دوره که در مقاله حاضر مورد استفاده قرار گرفته است. رجوع شود.
9.ر. ک: در باب اوقاف صفوی، ص 142 و 143.
10.ر. ک: همان، ص 143 ـ 146.
11.عالم آرای عباسی، ج 2، ص 250.
12.تأکید بر وقف جهت چهارده معصوم گاه در میان موقوفات دیده می شود. شاه عبّاس به چنین وقفی معروف است. همچنین نویسنده کتاب القاب و مواجب در دوره سلاطین صفویه، اشاره ای به منصب وزیر چهارده معصوم دارد. خلاصة التواریخ، ص 430 ـ 431 .
13.از شیخ صفی تا شاه صفی، ص 160.
14.ر. ک: مقاله «رویارویی فقیهان و صوفیان در دوره صفوی» در کتاب صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج 2، ص 515 ـ 604.
15.در باب اوقاف صفوی (مجموعه مقالات)، ص 145 و 146.
16.همان، ص 147.
17.همان، ص 147 و 148.
18.همان، ص 148.
19.همان، ص 150.
20.همان، ص 153.
21.همان، ص 153.
22.همان، ص 171.
23.ر. ک: کتاب مشاهیر زنان اصفهان از محمد حسین ریاحی؛ و نیز مقاله «موقوفات ماندگار بانوان از اصفهان عصر صفوی» از نامبرده، مندرج در میراث جاویدان، شماره هفتاد و یکم.
24.در باب اوقاف صفوی (مجموعه مقالات)، ص 173.
25.همان، ص 173 و 174.
26.ر. ک: همان، ص 174 ـ 182.
27.زنان طبقات کم درآمد غالباً کارهای درآمدزایی مانند کارهای دستی را در خانه انجام می دادند و زنان روستایی نیز علاوه بر کارهای دستی، در کارهای مختلف از جمله کشاورزی و دامداری نیز مشارکت داشتند.
28.بنا به موقوفه ای که به تاریخ 1065 ق بر دارالشفای امام رضا (ع) وقف شده است. واقف ضمن موقوفاتی که برای دارالشفاء تعیین کرده است. مقرّر داشته تا از محل درآمد موقوفه، «مواجب یک جراح و چهار خادم، یکی مؤنث و سه مذکر»، پرداخته شود. البته اطلاعات بیشتری نداده است، یعنی مشخص نکرده که وظیفه این زن پرستار تنها رسیدگی به بیماران زن است یا برای همه بیماران. ر. ک: وقف نامه شماره 12 ـ براساس دفتر بازخوانی شده اسناد وقفی ـ بایگانی اداره اوقاف آستان قدس رضوی.
29.ر. ک: مشاهیر زنان اصفهان، ص 166 و 167 (این اثر تألیف نگارنده این سطور است که اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان در سال 1375 به چاپ رساند).
30.در باب اوقاف صفوی (مجموعه مقالات)، ص 198.
31.در باب اوقاف صفوی (مجموعه مقالات)، ص 202 و 203.
32.همان، ص 231.
33.همان.

منبع:سجادی، سید احمد؛(زمستان 1390)، وقف میراث جاویدان شماره 76،تهران،موسسه فرهنگی هنری نور راسخون،